بسم الله الرحمن الرحیم
در حله ای از نور پوشیده بود رخت
با انکه غمگین بودی هویدا بود نورانیتت
ابری امد پر از غم ونیستی
ویران کرد کاشانه همچو بهشت ترا
واینک من مانده ام در پشت این قاب شکسته تاریخ
با این همه محنت ورنج
وافسوسهای پی در پی
واتشهای سوزاننده دل
که در پهناور سرزمین اندیشه ها تابکی
تاریخ را وارونه بخوانیم
واما من هنوز که هنوز است
دستهایم گزیده می شود به دندان از هرم تعجب
وبا چشمانی بهت زده تاریخ را نظاره گرم
حمید
بسم الله الرحمن الرحیم
بلندترین ثانیه ها هم به کمکم امده اند
تا خزانه غمها را به اتش کشم
وپهنه افق سبز را با مژگان دلم جارو کنم
تا پدیده های شکوفایی را در کهکشانی زیتونی به نظاره بنشینم
با
واتین والزیتون ،وطور سینین
ودر
انک وادی المقدس طوی
فاخلع نعلیک
ویا
ایها المدثر قم فانذر....
اه چقدر مشاق خوبانم
وچشمه ساری زلال وبیغش
ومهربانانی بهشتی
که ادمیت را باور کرده اند.
وزلال بودن را مرام خویش دانند.
واژگونی دلها را بر نمی تابن
وخویش ،محور نمی خوانند
که همه چی اوست
الله
خالق اسمانها وزمینها
القدوس وسلام المومن والمتکبر.........
لِّلَّذِینَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِیَادَةٌ وَلاَ یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ
أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ??یونس
برای آنان که نیکى کنند، پاداشى نیکوتر )از نظر کیفى( و افزونتر )از نظر کمّى( خواهد بود و
بر چهرهى آنان غبار ذلّت و خوارى ننشیند، آنان اهل بهشتند و همیشه در آنجایند.
حمید
بسم الله الرحمن الرحیم
وکلبه ام هنوز روشن است در شب دیجور وظلمانی قرن .........
وصدای هیاهوی باد وحشی غم در کنگره جانش تلنگری می زند.
ولی صاحب خانه چشم به افق دارد زخمی دل وفسرده
گویا افق کمی روشن شده است وتک سواری می اید
با دستانی پر از ستاره ونور
وبا دامانی مملو از عطر یاس ومحمدی
برای بانوی اب واینه وراستی
در پنجره ای گشوده به زمان
انور پرچین شادی
ومن همینطور نگران افق سبزم ..........
همینطور منتظر.........
حمید