بسم الله الرحمن الرحیم
مروارید اشکهایش تمام ثروتم شده بود.....
واندوه دلش ،اندوه دل من ،ونوشته های عریان وخموشش
دروازه ای به سوی ابدیت
ابدیتی سبز در سبز ،با قبائل صف در صف خوبان وموحدان
در همزیستی نوازشگرانه غرق در نسیمی از مهربانی وخلوصی الهی
بر سریرهای بر افراشته بر لب جویباران لم یتغیر طعمه وانگبین مصفی
ارواح پاک ونیالوده دامن درفضایی نورانی وروحانی
با کاسه های شرابی به دست که عقل را نمی بردوجان را می نوازد
عطر اگین ،فضا پر از خوبی وصفای ملکوتی با پروانه های بهشتی
ورنگین کمانهای پی در پی وتمام نشدنی از هر افقی که خدا خواهد ببینی
وشبنمی از مهر وشفقت بر رخسار همه خوبان
در نوری که نمی سوزاند و می سوزاند هر بدی وپلشتی را
ونه غربی است ونه شرقی وجان می گیرد وشعله می کشد از
زیتون مبارکی
وه
چه سر زمینی وچه ارامشی وچه سروری
غم ان جا جایی ندارد ،ووحشت وترس
ونداری
وآزوبدبختی
همه مهربانی است وسبزی وخوشی
امنیت ومهرورزی
وعطوفت وبیدلی
غوغا می کند دران فضای معطر از یاد الله را
وچه نرم وسبک می خرامن در ان ارواحی بریده از هر بدی
وچه سکر اور است وخوش حالت
یاد انان
وذکر وخاطرات خوبان .........
در عطشی نجیب وشادی بخش
وگرامی باد همیشه ایام یادشان .............
حمید