بسم الله الرحمن الرحیم
دوست خوبم مومن پاک غمگین ومحزون با دلی ناشادروبرویم نشسته بود
بااینکه پنج سال از من کوچکتر بود ولی طوفان زندگی محاسن شریفش
را مثل برف سفید کرده بود.
دلداریش دادم گفتم درست می شود .تمام مقدمات اماده بود واو رفت
مدارک را داد که ما بعدا برایش کارسازی کنیم .
ساعتی بعد ،بعد از خواندن نماز ظهر زنگ زدم .
مسئول گوشی گرفت وسوال وجوابی .
او گفت مدارکش مال شهر دیگریست ،واینجا نمی شود .
بیچاره ،پاک مانده شد.گفتم خودش کجاست ،گفتن نیست .
بله مسجد رفته بود نماز بخواند.نماز ستون دین است .
وبا ان چادر دین خدا بر پا می شود.
بعد ساعتی دوباره زنگ زدم ،مسئول گفت امده است .
گفتم لطفا به او خبر دهید بیاید.
گوشی را گرفت ومن شروع به عذر خواهی کردم .
گفت ناراحت نباش شاید خدا نخواست .
ومن شرمنده شدم که نتوانستم کارش روبراه نمایم .
هیچ عبادتی بالاتر از گره گشایی از کار مومن نیست .
طرف رفت خدمت امام زین العابدین سلام الله علیه وشروع به تعریف از
کمک به همدیگر کرد.حضرت یک جمله فرمود که برای ما باید عبرت اموز باشد.
ایشان فرمودن :
ایا اگر برادر مومنی گرفتار شد می تواند در جیب شما دست بیندازد ومبلغ مورد احتیاج را بگیرد؟
طرف گفت نه .
فرمود پس چه می گویی ؟نقل به مضمون
حال ای مومنین خدا را در نظر بگیریم واگر نداریم به دوست مومنی کمک مادی ویا غیرو نماییم
حد اقل انقدر تلاش کنیم که دیگر عذری در پیشگاه الهی نداشته باشیم .
واینکه مواسات بکنیم .واشک بریزیم واظهار همدردی کنیم وانهم واقعی .
الهم اکشف هذالغمته عن امته به ظهوره
امین
والحمدلله رب العالمین
حمید