بسم الله الرحمن الرحیم
غمها ورنجها با ادمی زاده می شوند.هر چه بزرگتر وعزیزتر باشی غمت بیشتر.
خلق الانسان فی کبد.
پس من اورا دارم عزیز یگانه بی مانندم را ،که مرا از عدم ونیستی محض
به هستی در اورد وبال وپرم داد ،وبه من عشق ورزیدن را اموخت .
ودوستی را ودوست داشتن را .
به من حیا را اموخت وعفت وعفت ورزیدن را .
به من اموخت نیکو باشم ونیکو کار که او نیکو کاران را دوست دارد.
وقتی ان عزیز با من است چه غم از تنهایی وغم ورنج ونداری ونا کاری .
مهم این است که او با من است .
وقتی که هست همه چیز هست ،نور ،سلامتی ،عافیت ،عزت وحکمت .
وبا او هستم .ودر حال بودن وشدنم .
بی یاد او ،ماندگاریم می ریزد ومی پاشد.
عزیز سر افرازم
چگونه حمد ترا گویم ،که خود به من اموختی گویش حمدت را .
وچگونه دردم را به تو گویم ،که مصلحت من در ان درد است .
چگونه از رنجم به تو شکایت کنم ،که مصلحت پایداری وتکامل من در ان رنج است .
چگونه از فقر ونداری بنالم ،که تو ان را به مصلحت من عطا فرموده ای .
عزیز بزرگوار وبیمانندم :
ترا می پرستم واز تو یاری می خواهم انگاه که نفس اماره ام به بدی فرمان می دهد.
انگاه که دشمن دیرینه ام فرسایش روح مرا می خواهد.
انگاه که ان عروس هزار داماد ،کمر به قتل معنویت من می گیرد.
انگاه که ،مال وفرزندان ،در نظرم از تو بیشتر جلوه گر می شوند.
انگاه که نا امیدی تمام فقرات دلم را می سوزاند ،
ومرا ناچار می کند به پلیدی وپلشتی تن بدهم .
انگاه که عصیان من به خاطر نادانیم کمر ،به قتل اخرتم می گیرد.
ودر همه حال ای عزیز توانایم ،
ترا می خوانم واز تو یاری می جویم
وبه تو اعتماد می کنم وبه تو توکل می نمایم وبه تو دل می سپارم ،وبه تو اقتدا می کنم .
تمام درختان را با دستان سبزشان برایت در حال نماز می بینم .
وستارگان اسمان را با سوسو زدنشان در حال سجده برایت می یابم .
تمام ماهیان دریا را در حال رکوع وقیام می بینم در حالیکه بال می زنند ودم می افشانند.
ای عزیز یگانه وفرزانه ام
حکمتت را به من بیاموز
ومعرفتت را در جانم ماندگار بکن
ویقینم را زنده کن وعمق ببخش
وجانم را پاکیزه وبهشتی کن
وبهشتم را با یادت سرشته کن
وسرشتم را با خوبی اغشته نما
واز عطر دلاویز طوبایی بر روحم نثار بنما
واشفتگی جان ودلم را با یاد وذکرت ،به ارامش تبدیل نما
ای مهربان مهربانان
وای ارحم ا لراحمین
والحمدلله رب العالمین