بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاخه سبزی که به من دادی در ان غروب غمناک با اشکان چشمم شستم
ودر گلدان دلم جای دادم تا بهار بیاید.
وانگاه ان را در کوهستان وحشی احساساتم در ان نوک قله به باد صبا
خواهم سپرد تا همیشه روزگار بوی ان را در جانم حس کنم .
وروزگاری که که دلم را به کوه طور معنویتت بردی وان را در دامنه بگذاشتی
تا اتشگیرانه ای برداری وجانم روشن کنی !
حال عزیز مهربانم
در کجا می توانم ترا بجویم
در کدام زمین وزمان مهربانیهای ترا به جستجو بنشینم .
ودر کدام محراب ومسجدی روی ماهت را نظاره کنم .
انگاه که در سوسوی هر چراغی در بیابان نور روی ترا می جویم .
ودر هر چادری در عرفات دل منظر زیبایت را.
ای سپیده راست قامت قبیله نور
حمید