سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند بی کردار، مانند چراغی است که خود را می سوزاند و به مردم روشنی می دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

یادگارهای ماندگار

بسم الله الرحمن الرحیم

در محل کارم نشسته بودم که دوست مومن ومهربانم امد.

از هر دری صحبت شد نا رسید به روزنامه .

گفت :درروزنامه کیهان داستان یک خانمی که بهایی بوده وشیعه شده نوشته می شود

هر روز به صورت پاورقی می خواهم  ان را بخوانم .شما که هرروز روزنامه می گیرید می توانید

انها را در اختیارم بگذارید تا من از انها استفاده کنم .

گفتم مانعی نیست سپس به سایت کیهان رفتم واز ارشیو قبلی هارا گرفتم

ودر پوشه ای قرار دادم وانها را خواندم. داستان قشنگی بود به قلم خانم مهناز رئوفی

به نام سایه شوم .وکشش داستان واقعی ان قدر زیاد بود که من هر صبح زود به محل کار

می امدم وابتدا به سایت کیهان می رفتم تا ان داستان را بخوانم .

وبعد ان را در پوشه خودش قرار می دادم .

تا داستان تمام شد ودر نزدیک هفتاد قسمت وسپس انها را یکی کردم وچون دیدم

داستانی بغایت دلکش هست وهم اینکه مردم از ان استفاده کنند بران شدم که ان را

در وبلاگی قرار دهم .

ودر بلاگفا وبلاگی درست کردم به نام گلچین اندیشه های الهی  وان داستان  را در ان قرار دادم .

اتفاق عجیبی افتاد .مراجعه کننده انقدر زیاد بود که در چند روز نخست امار به هزار رسید.

ومن هم شروع به نوشتن از خودم واضافه کردن قسمتهای دیگرکردم .

تا درمدت چند ماهی وبلاگی تقریبا ابرومند بوجود امد.

وبه صورت معجزه وارمن یک وبلاگ نویس شدم .

 

 

 

 




زائر ::: پنج شنبه 86/3/10::: ساعت 12:43 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

اولین باری که  با کتاب اشنا شدم داستانی شنیدنی دارد.

روحانی خوش مشرب وخنده رو وشوخی که با بچه ها مهربان بود،

به منزل ما امده بود.واو شروع به گفتن داستان ملا نصرالدین والاغش کرد.

که ملا روزی برای کاری جبه اش را روی الاغ گذاشت ورفت .

ووقتی امد دزد ان را برده بود.ملا پالان الاغ را برداشت وبر پشت خویش گذاشت وگفت :

هرگاه جبه مرا دادی منهم پالان ترا خواهم داد.

ومن از این داستان خیلی خوشم امد،وان کتاب در ذهن داشتم .

تا سال ۱۳۴۵که پدر بزرگوار ومرحومم برای حج به تهران عازم بود مرا همراه خود برده بود.

وانجا ان کتاب را برایم خرید.واز ان تاریخ به بعد شدم کتابخوان .

خداوند هردوی انها را بیامرزد.

حمید




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 11:3 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

در دوره ای که کتاب شریف اصول کافی را مطالعه می کردم

در جلد چهارم قسمت دعا به یک مطلبی رسیدم که

دانستنش برای شما خالی از لطف نیست .

در مبحثی از ان بنده خدایی از مولی علی علیه السلام سوالی نمود در رابطه با

ایه ای که با خواندن ان از دزدی جلوگیری می شود.

البته مولی فرموده بود هرچه می خواهید در قران کریم هست منتهی شما نمی دانید.

ایه جلوگیری از دزدی که مولی فرموده است دو ایه اخر سوره بنی اسرائیل می باشد.

ایات ???و???

ومن این امر را امتحان کردم والان هم اگر خوف دزدی باشد می خوانم .

داستان از این قرار بود که مغازه من در منطقه ای قرار داشت که بی حفاظ بودودسترسی به ان بسیار راحت .

ودر اطراف هم منازل مسکونی نبود.برای همین خطر دستبرد بسیار بالا بود.

من دو همسایه دیگر داشتم که انها هم اجناس قیمتی وسنگین داشتن .

ویکی از انها دو بار مورد دستبرد قرار گرفته بود.روزی در جلوی مغازه نشسته بودیم واز هر دری صحبت .

تا قضیه دزدی مغازه ان همسایه پیش امد.وان همسایه می گفت وقتی که دزد ما را دستگیر نمودن

وما را برای رویا رویی ایشان بردن وشرح ماجرا ،دزد می گفت که ما هر دو بار به قصد دستبرد به مغازه بغلی

که مال من باشد می امدن وبه شکلی منصرف می گشتند وبه مغازه همسایه می رفتند .

ومن با شنیدن این خبر تکبیر گفتم وبر صدق سخنان مولی گواهی دادم .

وان چنان به این ایه ها اعتقاد دارم که انها را حفظ نموده ودر جاهایی که خوف دستبرد باشد

به کار می برم .وبه انهایی که معتقدن یاد داده ام .وما باید بدانیم واعتقاد داشته باشیم

که امور کاننات بدست ملا ئکته الله می گرددوبا خواندن ایه ای با اعتقاد می توانیم ارتباطی اگاهانه

با انها بر قرار کنیم و مانع از کاری شویم واین با تکامل تکوینی خداوند کریم هم مشکلی پیدا نمی کند

بلکه همه امور بدست اوست واو خود این قران کریم را فرستاده وهمچنین کرامتی که با ان بدست می اید.

واین امر برای کسانی حاصل می شود که اعتقاد راسخ داشته باشند وگرنه اب در هاون کوبیدن است .

ومن الله التوفیق

حمید




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 10:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

من ودوستم برای مطالعه در سال اخر دبیرستان به بیرون شهر

می رفتیم که خط اهن از انجا می گذشت ،وما با قدم زدن در روی

ریل راه اهن به مطالعه کتابهای حفظ کردنی مشغول می شدیم وگاهگاهی

به صحبت در باره مملکت وسیاست می پرداختیم .

وچیز عجیب اینکه چنان از ساواک جهنمی شاه در هراس بودیم که پیش خود می گفتیم

شاید در همین ریلها وزیر انها میکروفن گذاشته باشند.

چون بچه ها برای درس خواندن معمولا به انجا زیاد می امدن .

وکلا خفقان در ان موقع خیلی زیاد بود واین برای استعدادها یک جهنم واقعی است .

استعدادها در فضای ازاد رشد می کنند واین ازادی در فضای جمهوری اسلامی کاملا مشهود است.

واین دفعه خبری داشتیم که جوانان ایران در مسابقه اختراعات در دنیا اول شده اند.

وما باید پاسدار این نعمت الهی باشیم وهمیشه خدای متعال را باید شکر کنیم .

ودرود بفرستیم به روان امام خمینی رحمت الله علیه وشهیدان بزرگوار که با گذشتن

از خودشان این نعمت بزرگ را به ما هدیه دادن .

درود

حمید




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 10:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

در شهرم که سیل امده بود هر جا را نگاه می کردی خرابی بود وغم .

وفرقی بین دارا وندار نبودوهمه مساوی شده بودن .

از رئیس بانک مرکزی  فلان شعبه شهر پاهایش در گل بود تا ان کارتن خواب خیابانی .

ومردم چنان ترسیده بودن که از هر شایعه ای به وحشت می افتادن .

روز اول که همه چی خوابیده بود واوضاع تقریبا ارام شده بود،

یک شایعه در شهر پیچید که یک سیل عظیم به ارتفاع فلان در حال امدن است .

وراوی می گفت که مردم از همه صنف پابه فرار گذاشتن تا انجا که یک

تریلی چند متری از روی بلوار دور زدوبه سمت تهران شروع به فرار کرد.

ووقتی این همه تخریب وکشتار را می دیدم این ایه قران در ذهنم می امد

که :

إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ (??سوره فجر)

همانا پروردگارت در کمین‏گاه است.

حال اگر ان قهار بخواهد از گناهکاران انتقام بکشد چه خواهد شد!

نکته ها

قوم عاد دو گروه بودند؛ عاد قدیم و جدید به دلیل آیه <<عادٍ الاولى>>، که بعد از حضرت نوح در منطقه احقاف زندگى مى‏کردند و داراى هیکل‏هایى بزرگ و قدرتى عظیم و شهرهایى آباد بودند.
«اِرَم» یا نام دیگر قبیله عاد است یا نام شاخه‏اى از قوم عاد و یا نام منطقه‏اى که قوم عاد در آن زندگى مى‏کردند که ساختمان‏هایشان داراى ستون‏هایى بزرگ و بلند بوده است. بعضى ارم را ساختمان شدّاد و بعضى ساخته اسکندر در اسکندریه دانسته‏اند.
«صَخر» جمع صخره به معناى سنگهاى بزرگ و سخت است و «واد» به فاصله میان کوه و تپه گفته مى‏شود.
«عماد» به معناى ستون یا ساختمان بلند است و «ثمود» به اعراب ما قبل تاریخ گویند که در شمال عربستان ساکن بودند قوم که پیامبر آنها حضرت صالح بود.
«جابوا»، به معناى بریدن سنگ است و کلمه «جواب» که از این ریشه است، به معناى قطع سؤال با پاسخ صحیح است.
ظاهراً قوم ثمود بعد از قوم عاد بوده‏اند که نامشان بعد از آنها برده شده است.
قهر بر عاد و ثمود نمونه‏اى از در کمین بودن خداوند نسبت به ستمکاران است.
خداوند در کمین است، یعنى خلافکاران راه گریز ندارند و به طور ناگهانى گرفتار مى‏شوند.
استحکام ساختمان‏ها مانع قلع و قمع الهى نیست و به خاطر محکمى ساختمان نباید از قهر خداوند احساس امنیّت کرد.
مقصود از «ذو الاوتاد» یا آن است که پایه‏هاى حکومت فرعون محکم بود یا آنکه مخالفان خود را میخکوب مى‏کرد و یا آنکه سپاه فراوان داشت.
کلمه «صَبَّ» به معناى ریختن است، تعبیر بارش عذاب، شاید کنایه از عذاب پى‏درپى و مداوم باشد. (832)
چگونه خداوند در کمین نباشد در حالى که او از رگ گردن به ما نزدیک‏تر است؟ <<و نحن اقرب الیه من حبل الورید

پیامها

1- تاریخِ قلع و قمع متجاوزان را فراموش نکنید. <<اَلم تَر>>
2- نابود کردن طغیانگران جلوه ربوبیّت خداوند است. <<فعل ربّک بعاد>> به قول سعدى: ترحّم بر پلنگ تیزدندان ستمکارى بود بر گوسفندان
3- نشانه خرد و عقل، عبرت گرفتن از تاریخ است. <<لذى حجر الم تَر کیف فعل ربّک>>
4- پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله توسط وحى از تاریخ قوم عاد و ثمود و فرعون آگاهى داشت. <<الم تَر>>
5 - تاریخ استفاده از ستون‏هاى سنگى در معمارى، به قوم عاد مى‏رسد. <<ارم ذات العماد>>
6- ابتکار در معمارى با استفاده از سنگ، در آن قوم عاد بوده است. <<لم یخلق مثلها فى البلاد>>
7- اختلاف و تضاد فکرى، مانع از بیان هنر و ابتکارات دیگران نشود. <<لم یخلق مثلها فى البلاد>>
8 - قدرت بدون معنویّت، عاملى است براى بر هم زدن امنیّت. <<جابوا الصخر...ذى الاوتاد....طغوا فى البلاد>>
9- طغیانگر و طغیان مرز نمى‏شناسد. <<طغوا فى البلاد>>(مراد از بلاد، همه مناطقى است که به آن دسترسى داشتند)
10- سرچشمه تباهى و فساد طاغوتها هستند. <<طغوا فى البلاد فاکثروا فیها الفساد>>
11- تمدن و پیشرفت، اگر همراه با تقوى و صلاح نباشد عامل سقوط و هلاکت است. <<فصب علیهم ربّک سوط عذاب>>
12- مربى، گاه براى تنبیه، نیاز به شلاق دارد. <<ربُّک سوط>>
13- طغیان و فساد جز با قهر بر طرف نمى‏شود. <<طغوا... سوط عذاب>>
14- مهلت‏ها شما را مغرور نکند که خدا در کمین است. <<ان ربّک لبالمرصاد>>
15- کیفر دنیوى نسبت به عذاب اخروى همچون تازیانه‏اى است که درد آن موقّت و آثارش سطحى است و تنها بر پوست مى‏ماند. <<سوط عذاب>>

حمید




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 10:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سال ????بودبا دو عزیزی که پرواز کردن ومرا تنها گذاشتن زدیم به قلب کوه با اتومبیل وانت سبز رنگ

ولی قوی ومحکم وچند همسفر مستعد برای گردش مهربان وچالاک .

به سورت می رفتیم چشمه ای بر بالای کوهی فرازمند وپر از تمثال جاودانگی .

رسیدیم گرم وخنک و پر از شراره های اتشین خاطره بسی هول انگیز از فرط خوبی .

مرا یاد از موسی کلیم امد وکوه طور وفخلع نعلیک انک بالوادی المقدس طوی .

همسفران برای گوسفندی به صحرا زدند تا از بنه طالبا که در مازندران قصه عجیب وقشنگی او را حمایل است

وموسیقی بهشتی با نیی اورا همسفر،گوسفندی برای خوراک شب ابتیاع نمایند.

ومن مانده بودم در کوه طورم وان جنگل بود که در چند کیلومتری کویر،دست از تعقیب ان کشیده بود

ولشگریانش لا جرم همان فاصله ها مستقر بودن واینور کویر بود وکوه طور من .

صدای ریزش شنهای اسمانی از کوه، سکوت را گاه گاهی به چالش می کشیدولی بقیه

سکوت بود وسکوت وسکوت

وشب شد

واسمان کویر پر از ستاره وخاطره وخلوتی شب ونگاههای من به کهکشان راه شیری .

گویی که مرا به رفتن دعوت می کردن ومن در هیجان رفتن ودل کندن از این چاه ظلمانی .

چه شبی بود ومن سالها خاطره ام هنوز در هیجان هست ویادم نمی رود که تفسیر

دعای سحر امام راحل را در حال مطالعه داشتم ومبحث اسم اعظم مرا در هاونی بزرگ از

فهم وتقدیس می کوبید وجانم را برای درکش به فشاری مضاعف انداخته بود.

وصبح دمیدو نماز ی وصبحانه وحرکت به سمت چشمه علی ودامغان وباقی قضایا.

حمید

 

 




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 10:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

روز طبیعت امسال بیرون نرفتیم .همان سیزده بدر قدیمی !

پسرم  بساط جنگلی را در حیاط نسبتا وسیع وجنگل گونه مان

پهن کرده بود.فرشی واتشی وبوی کباب گوجه فرنگی  در هوا اشتهای هر تازه واردی را باز می کرد.

کی خرید کرده بود که من خبردار نبودم .برای کوچکترها این موقعیتها غنیمت

ماندگاری است .حیاط که مملو از درختان گوناگون از انجیر گرفته تا گردو والبالو

وگیلاس وشمشاد وهمچنین گلهای زینتی وسبزیهای وحشی  ومحلی است ،محیط

جانفزایی در داخل شهر ایجاد نموده ، که هر بیننده ای ارزوی لحظه ای نشستن

در زیران درختها را دارد.

در زمانی که دیو شهر به هر سمتی تنوره می کشدو اثار گذشتگان را به خاک وخون می غلطا ند،

این منظر ه های بدیع می توانند ارامش بخش جانهای خسته در زندگی نکبتی شهری باشند.

زندگی روستایی ویا ان رمه دار بالای کوه که در چمنزار طبیعی وزیر افتاب بهاری

پروانه ها را می شمارد،صفای دیگری دارد.طبیعت بکر وچشمه های جوشان وگلهای

شقایق وحشی وداودی وزنبق وسبزه های نورسته کناره های ابگیرها با

پرواز سنجاقکهای رنگارنگ مناظر بهشتی را به منظر دیدگان می اورد.

وبع بع گوسفندان همراه با پارس سگان مراقب گله وبوی شیر تازه ،و نان تازه پخت زن چوپان

همراه با نشستن بر روی نمد خوش رنگ نو جان را به کهکشان خوشی می برد.

ان دور دستها صدای نی چوپانی گوش را نوازش می دهد،وتو خوشی بالای خوشی می بینی

بهشت اندر بهشت وبه ترنم در می ایی که :

فبای الای ربکما تکذبان پس کدامین نعمتهای پروردگارتان ر ا  تکذیب می کنید.

با صدای پسرم از کوه برگشتم وذهنم متوجه چایی اماده شد در کنار اتش هیزم .

وبعد خانواده دور هم عکسی به یادگار گرفتیم وروز طبیعت به خیر وخوشی تمام شد.

حمید

 




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 10:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستی بزرگواروعزیزم سوال کردن از ایه هایی که من در پست قبل گفته بودم در باره

جلوگیری از دستبرد به اموال منقول از شاه ولایت مولی جانان امیر المومنین سلام الله علیه.

واین حدیث در کتاب شریف کافی جلد چهارم هست .واما ایات شریفه :

قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَـنَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا

وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً ???اسراء

و

 وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا

???اسراء

صدقه برای رفع بلا می باشد که رسول خدا فرموده :

هفتاد نوع بلا را مرتفع می کنددر زندگان .

وبرای معصومین محبتت را به ایشان می رساند ودر رابطه با مولی جانان حضرت

مهدی ولی عصرعج برای دفع ضرر از وجود شریفش می پردازی .

وبقیه رمز ورموز را اولیای خدا می دانند وما مهجوریم .

امیدوارم که قانع شده باشین

حمید




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 10:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

از موقعی که با کتاب داستانهای شگفت ایت الله دستغیب رحمت الله علیه اشنا شدم

گاه گاهی که در خودم احساس رکود معنوی می کنم به ان کتاب شریف مراجعه می نمایم .

درست بودن وقایع وخلوص این مرد بزرگ ترا تا قله ادمیت می برد ودل وجانت را در ابشار

هدایت سیراب می کند وشاد بر می گردی .

یک داستانی دارد از مرحوم بید ابادی عارف بزرگی که دارای کرامات بوده است .

واز قول ایشان نقل می فرماید به دادن صدقه به نام چهارده معصوم سلام الله علیهما.

ومن یک خصلتم این است که سعی می کنم مطالعاتم کاربردی باشد.

بنا بر این اعتقاد عجیبی به این قول پیدا کردم

ونه تنها خودم انجام می دهم بلکه به دیگران هم توصیه می کنم ونتیجه می گیرن.

دوست بزرگواری که سنی از او گذشته ودارای تاکسی شهری بود ،همیشه تصادف می کرد

ونزدم شکایت کرد از این احوال،

من به او گفتم تو صدقه به نام چهارد ه معصوم بده مثلا چهارده تومن باضافه شش تومان

ویژه برای مولا حضرت مهدی عج که میشود بیست تومان .وچون تو در خطر بیشتری این  مبلغ را به همین

نسبت بالا ببر.مثلا پنج برابر کن که روزی صد تومان می شود.

خلاصه او رفت وتا مدتی خبری نبود از تصادف وغیرو.

تا بعد از مدت مدیدی دوباره دیدم تصادف کرده .گفتم دوست بزرگوارم جریان صدقه چی شد؟

گفت تا پرداخت می کردم خوب بود ومشکلی نداشتم وسهل انگاری من باعث شدکه

از ان نظم خارج بشم ومی بینی که دوباره مبتلا شدم .

بله دوستان ،ما از جاهای دیگر هدایت می شویم وحتی برگ درخت هم روی برنامه ای

به زمین  می اید بنا بر این تعبدی نباشد وانکار نکنین ،شما مگر چقدر بر کار افرینش اشراف دارین

وچه می دانین از راز افرینش .پس عاقلانه اینکه ما به بزرگوارانی که با تقوای الهی

جزو دوستان خدا شده اند ویکسره سر در استان جانان دارند،اعتماد کنیم وبه حرفشان گوش نماییم .

اگر طالب پیشرفت در امور معنوی هستیم وگرنه با انکار وخود برزگ بینی خویش را در باتلاق

عجیبی می اندازیم که هرچه انکار بیشتر کنیم ،به عمق باتلاق بیشتر فرو خواهیم رفت .

واز سعادت ورستگاری دور خواهیم شد.

اگر متواضع باشیم مثل خاک منبع تمام ذخایر الهی خواهیم شد.

والسلام  

حمید

 

 




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 10:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

در حال نماز جماعت بودیم که امام جماعت که ایت الله واز نمایندگان

مجلس خبرگان استان بود ،وچند سال هست که به رحمت خدای متعال رفته ،

رکوع وسجود را تند نمودن به طوریکه برای من سوال شد.

وبعدا متوجه شدم که اقا به اسم مبتلا هست واین موقع اسم ایشان عود کرده بود،

واو به ناچار شروع به سریع خواندن نمازکرد تا نماز زود تر تمام شود.

خدایش بیامرزد مرد بسیار مهربان بود وخیلی وبه درد مردم مستضعف می رسید.

حمید




زائر ::: چهارشنبه 86/3/9::: ساعت 10:39 عصر

<   <<   6   7      >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 26


بازدید دیروز: 36


کل بازدید :453930
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
زائر
خسی بر روی اب بیکران حیات در عالم ملک. تبعیدی که به دنبال راهی برای رسیدن به وطن اصلی هست .من ملک بودم وفردوس برین جایم بود ادم اورد در این دیر خراب ابادم .زائر
 
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<