سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ او را گفتند : چگونه بر هماوردان پیروز گشتى ؟ فرمود : ] کسى را ندیدم جز که مرا بر خود یارى مى‏داد . [ و اشارت بدین مى‏فرماید که بیم من در دل او مى‏افتاد . ] [نهج البلاغه]

یادگارهای ماندگار

بسم الله الرحمن الرحیم

دلا یاران سه قسمند ار بدانی      زبانیند ونانیند وجانی

به نانی نان بده از در برانش      نوازش کن به یاران زبانی

ولیکن یار جانی را بدست ار      به جانش جان بده گر می توانی  

***

با بدان کم نشین که صحبت بد

گر چه پاکی ترا پلید کند 

افتاب به این بزرگی را

لکه ای ابر ناپدید کند

***

با بدان کم نشین که بد مانی         خو پذیر است نفس انسانی

 

حمید

 

  




زائر ::: دوشنبه 86/3/21::: ساعت 5:12 عصر

             بسم الله الرحمن الرحیم

ادم خونه شو که می سازه کمی ارامش پیدا می کنه اما اگه حیاطش دیوار نباشه

خیلی سخته شه .بچه ها،خانم توی حیاط معذبند.همیشه تو دید هستندوامنیت خاطر

ندارن.خلاصه تصمیم به گرفتن دیوار حیاط می گیرند.دروازه رو که گذاشتی .امنیت

خاطر کامل میشه .خواهر خوبم چادر برای خانم حکم ان دیوار برای دور حیاط داره

وامنیت خاطر برای اون می اره واونو از دست چشمهای ناپاک نجات می ده .موضوع

 دیگه ای که بیشتر خانمها نمی دونند اونه که فکر می کنندچادر جلوی زیبایی انهارو

می گیره ومتوجه نیستن که قرص ماه درشب تاریک انجور جلوه گر می شه .ودر

روز جلوه ای نداره .خلاصه این مردها هستندکه در این مواقع باید نظر بدهند.یه

موضوع دیگه اینه که زیبایی زمینی  داریم وزیباییه مقدس والهی  .شما به تاج محل

درهندبروکاخ سفید امریکارو هم ببین زیباهستند ولی زیبائیه حرم اقاامام رضا(ع )

ازجنس دیگره وزیبائیه مسجدالحرام ومسجدالنبی بهشتیه .اسلام این زیبائیه

رو می گه زن باید داشته باشه .پاک پاک پاک پاک

واین به دل مرد می چسبه واین زن براش تقدس الهی پیدا می کنه واون براش

حرم میشه واگه نامردی دست روی اون درازبکنه با جان ازاون دفاع می کنه .!

خواهرم حالا کدومه دوست داری ؟

می خوای ازکدوم زیبایی داشته باشی،زمینی ؟یا الهی ؟

مختاری ولی من الهی رو دوست دارم . 

حمید

 

 




زائر ::: دوشنبه 86/3/21::: ساعت 11:43 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

ان شاخه  سبزی که به من دادی در ان غروب غمناک با اشکان چشمم شستم

ودر گلدان دلم جای دادم تا بهار بیاید.

وانگاه ان را در کوهستان وحشی احساساتم در ان نوک قله به باد صبا

خواهم سپرد تا همیشه روزگار بوی ان را در جانم حس کنم .

وروزگاری که که دلم را به کوه طور معنویتت بردی وان را در دامنه بگذاشتی

تا اتشگیرانه ای برداری وجانم روشن کنی !

حال عزیز مهربانم

در کجا می توانم ترا بجویم

در کدام زمین وزمان مهربانیهای ترا به جستجو بنشینم .

ودر کدام محراب ومسجدی روی ماهت را نظاره کنم .

انگاه که در سوسوی هر چراغی در بیابان نور روی ترا می جویم .

ودر هر چادری در عرفات دل منظر زیبایت را.

ای سپیده راست قامت قبیله نور

حمید

 




زائر ::: یکشنبه 86/3/20::: ساعت 8:52 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

ان راهی که مطمئن ما را به سر انجام خوب خواهد رساند راهی است که از

باغ خوشگوار محمد وال محمد صلوات الله علیهما عبور می کند.

پس ای دوستان وهمسفران بیاییم از ابشخوری مطمئن اب زندگی بنوشیم

که بقیه راهها به بن بست می رسد.

جنگ هفتاد ودوملت همه را عذر بنه

چون ندیدندوحقیقت ره افسانه زدند

با قرائت وتلاوت قران مجید وتدبر در ایات محکم ومتشابه ان واستفاده از تعلیمات

واحادیث گرانبهای معصومین سلام الله علیهما جان خویش الهی نماییم .

که انهایی که به جایی رسیده اند از این شاهراه الهی عبور نموده اند.

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

چرا ما کسانی را الگوی خویش می گیریم که خود درمانده بودن وبه برکت ائمه نورانی شدن

اگر ضیایی هم داشته باشند.قران کریم واحادیث ائمه سلام الله علیهما وتعلیمات انان

ومراقبه روزانه از اعمال ورفتار وپندار خویش تنها راه رستگاریست .

مشارطه ومراقبه ومحاکمه ومعاقبه

فرمولی کارستان برای ادم شدن است .

پس راهها وطریقهای دیگر وا نهید وتمام رستگاری را در ثقلین بجویید.

که اگر این به عمل رسانید در شاهراه هدایت قدم خواهید زد انشاءالله .

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم

گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم

در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخم کش و دیده گریان بروم

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

به هواداری او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم

تازیان را غم احوال گران باران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم

ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون
همره کوکبه آصف دوران بروم


والسلم علیکم ورحمت الله وبرکاته

حمید




زائر ::: یکشنبه 86/3/20::: ساعت 6:18 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

بی شک انجام امور کشور از مجرای مدیران در قسمتهای مختلف

ادارات تابعه عملی می گردد.واگر این مدیران لایق نباشند

مسلم است که کارها زمین می ماند.

در کشورهای غربی این لیاقت مدیران در عصر جدید به شاخصه علم محوری

تعبیر می شودولی در مکتب رهایی بخش اسلام عزیز به خدامحوری

وکاردان بودن .

مدیر اسلامی در حکومت اسلامی فقط خدارا می بیند وکار برای او.

واگر در زمینه ای که به او محول شده تخصصی نداشته باشد با طیب خاطر

ان را نمی پذیرد وبه دیگری که دانا تر است ارجاع می دهد.

واین امور در داستانهای علمایان ومراجع بزرگوار در گذشته به وفور یافت می شود.

در حکومت اسلامی مدیر اسلامی همیشه خودرا در پیشگاه قادر متعال می بیند

وبا مراقبه شدید از خود واعمال خویشتن در نیکبختی ورشد بهره وری

کارهابه نفع مردم تلاش می کند.واز کیسه دوختن برای خود ویاران وهم حزبیها

تلاش نمی کند.ودر مصدر های امور افراد بزرگوارومتعهد ومتخصص را بدون

سلایق گروهی قرار می دهد.ونظارت مستمر در امور را سر لوحه کارش قرار می دهد.

ودستور سید الوصیین حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه را اویزه گوش داردکه

اوصیکم به تقوی الله ونظم امرکم .

واین دو کلمه شریف اگر تبیین شوند کلی از مشکلات مدیریتی ما در عصر حاضر

گشوده خواهند شد.

مدیر اسلامی علاوه بر همه مختصات الهی مبتکر وشجاع وعالم به دین هم بایدباشد

تا بتواند گردنه های مدیریتی را به سلامت بگذراند.

وکارش را به منزله عبادت تلقی کرده ودر نتیجه از تلاش وکوشش در گشایش

امور مردم به هیچ وجه سستی نمی کند.

مدیر اسلامی برای خود شأنی قائل نیست بلکه افتخار دارد که خدمتگزار مردم شریف

ومسلمانان می باشد.واگر همتی صرف می کند به فکر پاداش وترفیع نیست ورضایت

خدای متعال را بالاترین پاداش می داند.

وکار کردن برای مردم را با عشق انجام می دهدمثل مولی امیر المومنین سلام الله علیه .

واگر همه برای خدای متعال کار کنیم وبیندیشیم که مملکت در اینده از ان فرزندان ما هست

وتنها ما نیستیم که باید از ان بهره مند شویم بسیاری از گرفتاریها یمان حل خواهد شد.

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته

حمید

 

 

 




زائر ::: شنبه 86/3/19::: ساعت 5:11 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

ما را رخ ان نگار می باید ونیست

صبری ودلی به کار می باید ونیست

اندوهی در میان نمی باید وهست

معشوقه در کنار می باید ونیست

***

خوش است صحبت یاران در این جهان ورنه

جهنمی است بهشتی کز اشنا خالی است

***

ما به ناکامی بهار عمر از کف داده ایم

ای بهار ارزوها از بهار ما مپرس

اختر ما را به جز در پهنه ظلمت مجوی

پرتو ما را جز از شمع مزار ما مپرس

***

در کشور حسن اگر مهی است تویی

در کون ومکان اگر شهی هست تویی

هر جا که نظر کنم ترا می بینم

در دیده دل گر نگهی هست تویی

***

شعر ها از شاعر ساروی  طاهری شهاب

نقل از کتاب مشاهیر ادبی مازندران

نوشته :نویسنده گرامی محمد صادقی زرندینی

 




زائر ::: جمعه 86/3/18::: ساعت 3:30 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان گرامی باید توجه کنند که این قلم امانت هست .

وباید طوری از ان استفاده کنیم که مرضی خدای متعال باشد.

ما باید نوشته مان را با نام خدای رحمان ورحیم شروع کنیم

وبا نیت روشن کردن واباد نمودن دلی قلم فرسایی نماییم .

وبا تمام وجود بنویسیم واز ته دل ودر حال طهارت وبا وضو کامل .

که هم طهارت باطن وهم ظاهر را شامل شود.

واینگونه اگر باشد فتح دلی می کنیم انشاءالله وشمعی هر چند

کوچک ولی پر از نور وروشنایی در مسیر طلب وسیر به سوی

ان معبود اذلی .وشرطش ان است که مجاز وحقیقت ما وبه عبارتی

باطن وظاهر ما یکی باشد ودر حال نوشتن جز به او نیندیشیم ودر یک

کلمه همه از الله گوییم .

وراه رسیدن به او که تنها از برداشتن خود منحوسمان از وسط می باشد.

تو خود حجاب خویشی حافظ از میان برخیز

امید که رهپویان این چند نکته به کار بندن تا دل اباد کنند ونه گل .

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته

حمید 




زائر ::: جمعه 86/3/18::: ساعت 2:44 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم

خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم

خرد ز پیری من کی حساب برگیرد
که باز با صنمی طفل عشق می‌بازم

بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کس
عزیز من که بجز باد نیست دمسازم

هوای منزل یار آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم

سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
شکایت از که کنم خانگیست غمازم

ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت
غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم

حمید





زائر ::: جمعه 86/3/18::: ساعت 10:47 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا نکند در ما حالت استکباری بروز کندکه ان موقع به جای جنود رحمن

لشگریان شیطان رجیم خانه دل را پر می کنندوما می شویم فرعون .

فرعونی کوچک در جامعه ودر خانواده منتهی با همان دید ولی

با امکاتات کم .حال اگر به این فرعون درون امکان رشد بدهیم وابزارش

فراهم نماییم ارام ارام می شویم صدام یا یک ضدخدایی در جامعه .

ودر سوره شریف قصص خداوند متعال این داستان ونکته را می فرماید .

که فرعون ولشگریانش در زمین به غیر حق وناراستی سر کشی کردن

وفکر کردن که به سوی ما بر گردانیده نمی شوند.39ایه

پس راه جلوگیری از مستکبر شدن ما وجانمان را هم خداوند تبارک وتعالی فرموده است .

وان اعتقاد راسخ به معاد می باشد.به شکلی که اگر ما نخواهیم ما را خواهند برد.

واین اجبار وناچاری جان ما را متواضع وفروتن می کند وسر چشمه های غرور

واستکباری را در روح ما از بین برده ومی خشکاند.

واگر غرور واستکاری را در خودمان با یاد خدای متعال ومعاد درمان نکنیم

به زودی خدای قهار ما وجنود شیطانی مستقر در جان ما را خواهد گرفت

وما را در زمره ظالمین خواهد نوشت .ومستکبران کسانی خواهند بود که مردم را

به سوی اتش دعوت می کنند یعنی هرکسی پیرو انها شود خواه نا خواه به سوی اتش

 قدم بر می دارد.وروز قیامت هم هیچ یاری وکمکی  به انها نخواهدرسید.

وهم اینکه در دنیا لعنت کرده می شوند وهم اینکه در اخرت از زشتکاران خواهند شد.

بنا بر این دوستان وهمسفرن گرامی :

جان خود را با تدبر در ایات شریف قران مجید از بلایا ومهلکات نفس رهایی بخشیم

وتواضع وافتادگی را سر مشق روح خویش قرار بدهیم تا انشاالله

از رستگاران نوشته بشویم .

حمید

 




زائر ::: جمعه 86/3/18::: ساعت 9:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

وبروم من از این خاکدان به زودی !

اما با دستانی خالی وچهره ای غمگین

 راه پر خطر هست وبس صعب

یاران خود گرفتار در تارهای تنیده به دست خویشند.

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

واما

شب تاریک وبیم موج گردابی چنین حایل

پس انجا

جز خدایم ان مهربان یگانه

کیست دستگیرم ؟

به نا چار

پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

وجز غم او نباید داشته باشم

چون انجا همه دستها بسته وخالی است

ودلها از فرط ترس واندوه به کسی وچیزی میلی ندارد.

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم

ومن جز ان مهربان به کسی امید ندارم

که همه امیدواران انجا ناامیدن وچشمهایشان از فرط حرمان وترس گرد شده است .

گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم

واما من

همچنان

چشم به

ان یگانه مهربان دارم

که تفضلی نماید

ورنه جام ما خالیست

وسر ما پر از خماری

ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بوی شفابخش بود دفع خمارم

واین چنین بر رفتنم مویه می نمایم

انگاه که همه مرا تنها می گذارند وشتابان به سوی داشته هایشان

بر می گردندوتنها با هماغوشی خاکی زمخت ونا اشنا

چه کنم ؟

 

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم

روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده
تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم


حمید

 

 

 

 

  




زائر ::: پنج شنبه 86/3/17::: ساعت 8:51 صبح

<      1   2   3   4   5   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 27


بازدید دیروز: 30


کل بازدید :449999
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
زائر
خسی بر روی اب بیکران حیات در عالم ملک. تبعیدی که به دنبال راهی برای رسیدن به وطن اصلی هست .من ملک بودم وفردوس برین جایم بود ادم اورد در این دیر خراب ابادم .زائر
 
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<